برگهای سبز
خاطره
از یاد مان رفته اند
و عاطفه های یخ زده
در مدار صفر درجه
توقف اختیار
کرده اند
انسانهایی در هم شکسته
و تهی از
هویت خویش
تنها به لبخندی
بی مفهوم
به چهره ات
خیره می شوند
و آنگاه
به راه خود
بر این جاده
سرد و غمناک
ادامه می دهند
ابر سیاه فراموشی
سیمای آسمان آبی
زندگی
را فراگرفته است
برگهای سبز
خاطره
از یادمان رفته اند
*همه سروده ها نباید که همیشه بوی عطر بدهد ( زنده یاد فروغ فرخزاد)*
..و شاید برگ های سبز خاطره زرد شده اند.
گاهی شاید برای اینکه آبی ها رنگ گیرند باید سیاهی را علم کرد.
اما ما مغموم در سیاهی ها مانده ایم. خودم را می گویم...
شاعر بزرگوار جناب اقای اکبرمحمدی
خوشحالم که امکان مطالعه اشعارو نوشته های شما را دارم و زمینه ای فراهم شده با یکی دیگر از شاعران گرانمایه استان اشنا شوم......موید باشید.
شاعر بزرگوار جناب اقای اکبرمحمدی
خوشحالم که امکان مطالعه اشعارو نوشته های شما را دارم و زمینه ای فراهم شده با یکی دیگر از شاعران گرانمایه استان اشنا شوم......موید باشید.
اما دل من می طپد هنوز در این وانفسای فراموشی .......
سلام.
من با نکات فنی شعر و ادبیات زیاد آشنایی ندارم، اما در نوع خودش شعر خوبی بود، بهتر بگویم، تصویری که سراینده در ذهن داشته تا حدود زیادی به خواننده منتقل می شود.
سلام
اینم وبلاگ هنری آقای اسحاق احمدی
http://eshaghmusic.blogfa.com
خوشحال میشم به من سر بزنید
موفق باشین
سلام
اینم وبلاگ هنری آقای اسحاق احمدی
http://eshaghmusic.blogfa.com
خوشحال میشم به من سر بزنید
موفق باشین
سال نو را پیشا پیش به شما دو ست عزیز تبریک عرض مینمایم...به امید طلوع رو شنایی...
سلام خوبی ... ببخشید اگر زحمتی نیست به این وبلاگ حتما سر بزن این وبلاگ مال من نیست www.shahsavarfc.blogsky.com